loading...
اهل پاتوق

گناهی ندارند، جز داشتن خانواده ای که به امید واهی روزگار بهتر، از خانه و شهر و وطن‌شان آمده‌اند «نوروز آباد»ی که نشانی از نوروز و بهار ندارد. بلوک روی بلوک، خشت روی خشت ، یک صفحه حلبی زنگ زده‌ی کج و کوله، و پنجره‌ی ترک خورده‌ی غبارگرفته، شده در و دیوار خانه‌شان، سرپناه بی پناهی‌شان . زندگی در حلبی‌آبادی که اسمش را گذاشته‌اند ، نوروز آباد . زندگی در حاشیه شهر ، در حاشیه انسانیت. سپیدی در کار نیست. سراسر سیاهی است ، روزگار کودکان مهاجر و کار . زندگی در خواستن و نداشتن، رفتن و نرسیدن . روزهایشان خلاصه شده در فقر و آسیب.‌ پشت تمام شیطنت و بازی‌گوشی‌های کودکانه‌شان ، خنده‌های از ته دلشان و نگاه‌های معصومشان ،سرنوشت تلخ و غم‌انگیزی پنهان شده.

در چشمهای پرسان این کودکان، فقط سیاهی است که جولان می‌دهد و فردا، پس‌فرداست که سیاهی از چشم‌هایشان می‌ریزد روی دست‌هایشان که به هیچ جا بند نیستند. در کومه‌های فقر نور راهی به جایی نمی‌برد ، کودکان قد می‌کشند و روزها می‌گذرند و فردا با روشنی‌هایش هیچ‌وقت از راه نمی‌رسد. سیاه سفید بزرگ می‌شوند، در روزگار بی رحمی که تا دنیا دنیاست برای این بچه‌ها رنگ خوشی ندارد، و عاقبت سیاهی بر سپیدی روح کودکانه‌شان خط می‌کشد

عکس: امیر خلوصی – ایسنا

لطفا برید ادامه مطلب ...

درباره ما
وبسایت "اهل پاتوق" برای افزایش اطلاعات عمومی و سرگرم کردن کاربران اینترنتی طراحی شده است لطفا برای حمایت در وبسایت عضو شوید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 41
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 47
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 59
  • بازدید ماه : 313
  • بازدید سال : 1,453
  • بازدید کلی : 32,086